عکس: پرچم پادشاهی خاچن از سال 1261میلادی تا 1750میلادی
( امیرنشینهای ارمنی {ملک های} قراباغ )
تلخیص: از ژیلبرت آقاجانیان
وقتی ایرانیان قسمتی از ارمنستان را جزو متصرفات خود کردند در میان آن مستملکات به یک منطقه کوهستانی به نام قره باغ برخوردند که تقریبا" بین ایروان و باکو واقع است و سکنه آن ارمنیان جنگجویی هستند که نظر به وضع و موقعیت طبیعی سرزمینشان توانسته بودند، حتی در دورانهایی که مابقی خاک ارمنستان به تصرف تورانیان در آمده بود، به رهبری امیران جنگجوی خود شمشیر به دست از استقلال خویش دفاع کنند.
ایرانیان به این نکته پی بردند که در آنجا ملتی هستند سخت وابسته و علاقه مند به امیران خود و به آزادیهایشان، و به زیر فرمان کشیدن آنان کار آسانی نیست. بدین جهت بود که از اداره مستقیم آن منطقه خردمندانه چشم پوشیدند، و با برجای گذاشتن امیرنشینهای کوهستانی آن در زیر فرمانروایی امرای ملی خویش خودمختاری آن خطه را محفوظ داشتند.
چنین بود که پنج امیر نشین ارمنی که آخرین پناهگاههای استقلال یا خودمختاری ارمنستان بودند توانستند خود را تا سده 18 ( میلادی ) حفظ کنند. البته در خور تذکر است که آغاز همین قرن هیجدهم مظهر دوران قوی ترین نفوذ ارمنیان در کشور ایران زیر سلطه افغانها و بیشتر از آن در زیر سلطه نادرقلیخان ( نادرشاه افشار ) است که ترکها و افغانها را از ایران بیرون راند و برای آخرین بار وسیع ترین مرزهای امپراتوری را که از تفلیس تا دهلی گسترده بود به ایران بازپس داد، و در همین دوران است که ارامنه کاملا" تحت حمایت حکومت بودند.بعلاوه یک کشیش ارمنی بود که وقتی بزرگان قوم این منجی بزرگ ایران را در 1736 به پادشاهی کشور برگزیدند شمشیر به کمرش بست (1). این انتخاب احیانا" بدان جهت بود که اربابان جدید ایران سنی مذهب بودند و حال آنکه ملت خودش شیعه بود. موقعیت ممتاز ارامنه در این زمان از طرفی ناشی از این امر بود که ایشان اغلب واسطه و رابط بین دو شاخه مذهب اسلام یعنی شیعه و سنی بودند.
این پنج امیرنشین منطقه قراباغ هر کدام تحت فرمان خانواده ای اداره می شدند که به ایشان لقب ملک ( شاهزاده ) داده شده بود و عبارت بودند از امیرنشین { گلستان } تحت رهبری خانواده ( ملک بیگلریان )، امیرنشین { جرابرد } تحت رهبری خانواده ( ملک ایسرائیلیان ) امیرنشین { خاچن } تحت رهبری خانواده ( حسن جلالیان ) امیرنشین { واراندا } تحت رهبری خانواده ( ملک شاه نظریان ) و بالاخره امیرنشین { تیزک } تحت رهبری خانواده ( ملک آوانیان ) (2) بود.
بدین گونه قراباغ تبدیل به مرکز پیوند مجدد زندگی و هستی ارمنیان گردید. لیکن وجود آن اغلب اوقات با منازعاتی که بین حکمرانان ارمنی و امرای مسلمان همجوار روی می داد و نیز بر اثر سیاست کوته بینانه ایران، وقتی که حکمرانان کوتاه نظری بر سر کار بودند، به خطر می افتاد.
در آغاز قرن هیجدهم در طول جنگ درازمدتی که بین عثمانی و ایران روی داد، ارمنیان قراباغ توانستند طی یک دوره کوتاه هشت ساله ( از 1722 تا 1730 ) استقلال کامل خود را دوباره بدست بیاورند.
این پنج امیرنشین مبارزات ضد استبدادی ملت ارمنی را در برابر خان ها و پاشاهای ایران و عثمانی هدایت و رهبری می کردند. مرکز این مبارزات وانک گانزاسار (صومعه گَنجسر ) بود. رهبری جنبش در ربع اول سده هیجدهم میلادی به عهده یسایی حسن جلالیان تاریخنگار و جاثلیق گانزاسار بود که همراه با ایسرایل اوری میناس وارتاپت و هوسپ امین مبارزات آزادیخواهی ارمنیان را وارد مرحله نوینی کرد.
در قراباغ قهرمان ملی ارمنی داویت بیگ (3) با سپاه مختصری که از پانصد نفر بیشتر نبود با ترکان به مبارزه پرداخت. بر تعداد این سپاه بتدریج اضافه شد تا سرانجام وقتی که نامبرده موفق شد نیروهای همه شاهزادگان ارمنی قراباغ را به زیر فرمان خود در آورد به 7000 نفر رسید. داویت بیگ نبردهای حماسه آفرینی در کاپان (4) و هالیتزور (5) با ترکان کرد و نیروهای ترک را که به فرماندهی صاری مصطفی بودند شکست داد، او توانست در استان سیونیک حکومتی ایجاد کند که مرکز آن قلعه هالیتزور بود.او سپاهی دائمی تشکیل داد که در کلیه نواحی مستقر بود و در هنگام بروز خطر متمرکز می شد. البته شایان ذکر است که داویت بیگ با ایرانیان متحد شد و توانست در ( مغری – بارگوشاد و بخ ) سپاهیان ترک را مغلوب کند. او در سال 1727 با شاه تهماسب دوم ایران که در آذربایجان بود ارتباط برقرار نمود و شخص اخیر حکومت او را به رسمیت شناخت و به وی اجازه ضرب سکه به نام خود داد. داویت بیگ بر اثر بیماری در گذشت و مخیتار اسپاراپت ( سپهبد ) جانشین او گردید.
ولی سرانجام قراباغ به تصرف ترکان در آمد. لیکن وقتی در ایران سردار بزرگی به نام نادر شاه ( طهماسب قلیخان ) قدرت را بدست گرفت و ترکان را از مناطقی که اشغال کرده بودند بیرون راند ( 1735 ) قراباغ وضع سابق خود را بازیافت.
قوم جوانشیر مشخص و شناخته شده بود و رئیس آن نیز رهبر اتوز – یکی به شمار می رفت. قوم جوانشیر در سال 1722 بر علیه داویت بیگ فعالیت کرد و توسط او قلع و قمع گردید. بعدها نادرشاه طوایف جوانشیر و دیگر اقوام اتوز-یکی را در ایران و عمدتا" در نواحی خراسان و سرخس اسکان داد. پس از مرگ نادر ( 1747 ) آنها موفق شدند بار دیگر به دشت قراباغ باز گردند و اقوام:
{ تیمورچی - حسنلی – چینلی – گرجستان و بخشی از طایفه نخجوان – شاهسون های مغان ) به آنها پیوستند.
رهبران قوم جوانشیر دشت قراباغ از همان ابتدای استقرار خود به نواحی نیمه کوهستانی و کوهستانی قراباغ رخنه کردند و سپس به عنوان حکام یا خان های محلی در انجا مستقر شدند. با این حال خان ها موفق نشدند مقاومت ملک های ارمنی را در هم بشکنند و مخاصمه آنها تا سال 1813 ادامه یافت.
در نیمه دوم سده 18م. پناهعلی خان جوانشیر از قوم کوه نشین سارجال ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﺧﺘﻼﻓﺎت دروﻧﻲ ﻣﻠﻚﻫﺎي ارﻣﻨﻲ ﻗﺮاﺑﺎغ ﺑﻪ ﻛﻤﻚ ﻣﻠـﻚ شاهنازار دوم ملک واراندا ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ﺑﻪ دژ روﺳــﺘﺎي ﺷـﻮش یکی از استحکامات قدیمی واراﻧﺪا ﭼﻴﺮه ﺷﻮد .ﺑﻌﺪﻫﺎ او ﺧﻮد را ﺧﺎن ﻗﺮاﺑﺎغ اﻋﻼم ﻧﻤﻮد و ﺗﻼش کرد قرباغ و سایر نواحی همجوار را تحت حکومت خود در آورد و برای این کار از هیچ کوششی در ایجاد نفاق و اختلاف میان ملیک های ارمنی کوتاهی نکرد. دربار ایران از اخلال گری پناه خان و جانشینش ابراهیم خلیل جوانشیر حمایت می کرد.
پناهخان، با هدف تضعیف امرای محلی ارمنی، در نظر داشت با کمک سلطان عثمانی و پادشاه ایران مردم را به اجبار از دین مسیح برگرداند و بر کل منطقه چیره شود. پس از سالها کشتار و ویرانی به دست ترکان عثمانی، پادشاه ایران و پناهخان، بالاخره ارامنه قراباغ از آن پس توجه خود را به سمت قدرت بزرگی معطوف داشتند که از شمال آمده بود و دایم رو به جنوب بسط و توسعه می یافت. این قدرت بزرگ روسیه بود.
این قدرت سرانجام در آغاز قرن نوزدهم بر قراباغ دست یافت و آذربایجان فعلی را نیز به تصرف درآورد. لیکن در این امپراتوری بزرگ و قویا" متمرکز یعنی روسیه دیگر جایی برای حکومتهای فردی مخصوص یا امیر نشینان خودمختار وجود نداشت و قراباغ بی هیچ تکلفی تبدیل به یکی از ایالات روسیه گردید.
منبع از کتاب ملوک خمسه قره باغ و پنج ملیک ارمنی آن نویسنده هاکوپ ملیک هاکوپیان - آرا در استپانیان
پانویس:
1-کتاب لاویس ورامبو جلد هفتم صفحه 113
2-رافی نویسنده بزرگ ارمنی رساله تاریخ ملوک قراباغ چاپ 1906 وین به زبان ارمنی
DAVID BEK3-
KAFAN4-
HALIDZOR5-
اولوبابیان، باگراد. تاریخ آرتساخ. ایروان: واراندیان، 1994.
بالایان، واهرام. تاریخ آرتساخ. ایروان: آماراس، 2002.
دایرة المعارف ارمنی، ج1، ایروان: آکادمی علوم ارمنستان، 1974.
دایرة المعارف ارمنی، ج7، ایروان: آکادمی علوم ارمنستان، 1981.
دایرة المعارف خلاصه شدۀ ارمنی، ج2، ایروان: بینا، 1974.
http://karabakhfacts.com/category/issues/history-of-artsakh-karabakh/